همسرداری عاشقانه؛ رفتار آیت الله حائری یزدی، بهجت، علامه طباطبایی و شیخ احمد کافی با همسرانشان چگونه بوده است؟
تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۹۶۲۲۴۱
به گزارش «مبلغ»، صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم؟! اشکها و بی تابیهای« آیت الله جوادی آملی» این عالم بزرگوار در سوگ از دست دادن همسرشان، قطعا خیلیها را به تفکر واداشت و چهره متفاوتی را از این مرد بزرگ در نگاه مردم ترسیم کرد. شاید اینگونه وداع با همسر توسط چهره های مذهبی خیلی مرسوم نباشد، اما آیت الله جوادی آملی به شکلی ناخواسته، درس بزرگی به همه مردم داد تا شیوه عاشقانه زیستن را بیاموزند و از بروز محبتشان نهراسند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گفته می شود زمانی که خبر درگذشت حضرت فاطمه زهرا(س) را به امیرالمومنین(ع) دادند، ایشان از شنیدن این موضوع، از حال رفتند و وقتی به هوش آمدند، فرمودند:” بمن العزاء یا بنت محمد(ای دختر رسول خدا به چه کسی در این مصیبت تسلیت باید گفت) و سپس فرمودند:” کنت بک اتعزی ففیم العزاء من بعدک؟ (ای سیده النساء من اندوه و غمم را به تو تسلی میدادم، بعد از تو به چه کسی خود را تسلیت دهم؟)؛ به واقع، عشق و وابستگی حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) آنقدر عظیم بوده که با نگاهی به زندگی این بزرگواران به راحتی می توان روایات بسیاری از رابطه خاص و عاشقانه پدرو مادر سادات مشاهده کرد. در روایتی آمده است که امیرالمومنین(ع) به منظور ابراز محبت به همسرشان میفرمایند:« روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء(روح من فدای روح تو و جان من سپر بلای جان تو باشد)»
باتوجه به آموزه های دینی و تاکیداتی که دین اسلام نسبت به روابط محبت آمیز میان زوجین و تکریم زنان در کانون خانواده داشته است، طبیعتا عالمان دینی نیز از این الگو پیروی کرده و دستورات الهی را مبنای زندگی خود قرار می داده اند. چه بساکه مرور خاطرانی مرتبط با سبک زندگی برخی از علما، ارتباط آن ها با همسران و نگاهشان به جایگاه زن در خانواده می تواند گشایشگر باشد.
آیت الله بهجت؛ همسرشان را به زحمت نمی انداختند
می گویند اگر اختلاف نظر یا مشکلی میان آیت الله بهجت و همسرشان پیش می امده، آیت الله سکوت می کردند و برای جلوگیری از هرگونه بحت و ناراحتی، چندساعتی به اتاق میرفته و وقتی بیرون می آمدند، طوری رفتار می کردند که انگار آب از آب تکان نخورده است. همچنین آیت الله بهجت همیشه تلاش می کردند تا زحمت اضافی به گردن همسرشان نیندازند. مثلا گاهی که برایشان مهمان میآمده، خودشان دست به کار شده و از مهمانشان پذیرایی می کردند، زیرا مقید بودند که زحمت پذیرایی از مهمان را به گردن همسرشان نیندازند.
شیخ احمد کافی؛ در خانه آشپزی میکردند
شیخ احمد کافی از مقام و منزلت بسیار بالایی نزد مردم برخوردار بودند و به سبب رسالتی که بردوش خود احساس میکردند، همواره در سفر به سرمی برده و مشغله بسیاری داشته اند، اما با این حال، هیچ گاه از خانه و خانواده غافل نمیشده و حواسشان به همسر و فرزندانشان بوده است. گفته میشود، شیخ احمد کافی وقتی به خانه میآمد، به رغم تمام خستگیها، عبا و عمامه را کنار میگذاشته و به کمک همسرشان می رفتند. ایشان در کارهای خانه، همسر خود را همراهی و حتی گاهی آشپزی هم می کردند.
علامه طباطبایی؛ در غم فراق همسر تا مدت ها گریه کردند
علامه طباطبایی ارزش و جایگاه ویژه ای برای همسرشان قائل بودند، بطوریکه وقتی تفسیر المیزان تمام شد، گفتند:« هرکار علمی که انجام داده و هر کتابی که نوشتهام، نصفش برای همسرم است.” عشق و علاقه علامه به همسرشان آنقدر زیاد بود که وقتی ایشان به رحمت خدا رفتند، علامه تا مدت ها نمیتوانستند تدریس کنند و فقط با صدای بلند گریه میکردند. علامه در وصف این فراق گفته بودند:«وقتی این بانو از دنیا به سرای آخرت شتافت، زندگی من دگرگون شد.» البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که همسر علامه طباطبایی هم در دوران زندگی با علامه، سختی های بسیاری را متحمل شد و زندگی در یک اتاق را به زندگی مرفه ترجیح داد و هیچ گاه علامه را در مسیر کسب علم و معارف تنها نگذاشت.
آیت الله حائری شیرازی؛ در کارهای خانه کمک حال همسرشان بودند
آیت الله حائری از آن مردان بزرگی بودند که کارکردن مرد در خانه و کمک کردن به همسر را جهاد می دانستند و خودشان نیز در انجام چنین کارهایی از جارو زدن خانه گرفته تا پاک کردن سبزی پیش قدم بودند. ایشان همیشه در منبرهایشان تاکید می کردند و میگفتند:« مرد باید سختیهای کار همسرش را در خانه ببیند و خودش را جای او بگذارد. زن خدمتکار نیست به قول مولایمان امام علی(ع)، زن گل است. مرد وقتی در خانه کار کند، کمک زنش باشد، ظرفها را بشوید، خیاطی کند، بچهداری و جارو کند، جهاد کرده و به وظایف شرعی خود عمل کرده است».
آیت الله حائری یزدی؛ همسرشان را به دوش می کشیدند
آیت اله حائری یزدی به وفاداری به همسرشان بسیار زبانزد بودند و از هیچ تلاشی برای جلب رضایت همسرشان دریغ نکردند. زمانی که همسر ایشان در سال های آخر عمر نابینا شد، آیت الله حائری یزدی، شب ها همسر خود را روی دوش می گذاشتند و او را به پشت بام میبردند تا گرما او را اذیت نکند. این مردبزرگ به رغم اصرار همسرشان در زمان نابینایی، راضی به ازدواج مجدد نشدند و وقتی کسی به ایشان پیشنهاد ازدواج میداد، ایشان میگفتند:« درست است که چشم ندارد اما دل که دارد! من دل او را نمیشکنم.»
2323
کد خبر 1628989منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: آیت الله عبدالله جوادی آملی رفتارهای اجتماعی سلامت خانواده علامه طباطبایی آیت الله حائری شیخ احمد کافی حائری یزدی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۹۶۲۲۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دخترم عکسهای شرمآوری از خود در فضای مجازی گذاشت و آبرویم را بُرد / دیگر نمیتوانم او را تحمل کنم!
زن میانسال که از حدود یک هفته قبل از دخترش اطلاعی نداشت، با دیدن دختر فراری خود در مرکز انتظامی لب به گلایه گشود و با بیان اینکه دیگر از رفتارها و آبروریزیهای دخترم خسته شدهام و میخواهم سرپرستی او را به شوهر سابقم بسپارم، درباره ماجراهای فرار دخترش از منزل به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: بعد از فوت همسرم با مرد دیگری ازدواج کردم، اما با او سازگاری اخلاقی نداشتم به همین دلیل هم از شوهر دومم طلاق گرفتم تا خودم فرزندانم را تربیت کنم ولی با آنکه ۴ نفر از فرزندانم زندگی خوبی دارند، در تربیت آخرین دخترم عاجز ماندهام و او بلاهایی به سرم آورده است که دیگر تاب تحمل آنها را ندارم.
لادن وقتی وارد دبیرستان شد تحت تاثیر رفتارهای ۲ نفر از دوستانش قرار گرفت و آداب معاشرت، گفتار و حتی پوشش او به کلی تغییر کرد به طوری که بدون حجاب بیرون میرفت و لباسهای بسیار زنندهای میپوشید. من هم اگرچه از این رفتارها زجر میکشیدم، اما به توصیه دخترانم زیاد سختگیری نمیکردم تا لادن لجبازی نکند و اوضاع بدتر نشود.
این ماجرا تا حدی پیش رفت که دیگر نمیتوانستم دخترم را کنترل کنم. او بعد از دیپلم در یک داروخانه مشغول کار شد و به بهانه اضافهکاری تا نیمههای شب به خانه نمیآمد و گاهی نیز تا سپیدهدم در منزل دوستانش به سر میبرد. در همین روزها بود که فهمیدم با پسری آشنا شده است و مدام از طریق فضای مجازی با او ارتباط دارد به گونهای که حتی در مهمانیها هم گوشی تلفن از دستش نمیافتاد.
در این شرایط با آن پسر جوان تماس گرفتم و به او گفتم بیش از ۲ سال است که با لادن ارتباط داری. حالا بیا و تکلیف او را مشخص کن. فرزین هم که فقط برای هوسرانی با دخترم دوست شده بود، وقتی این جملات را شنید، خیلی راحت گفت: من در کیش هستم و هیچ علاقهای هم به دختر شما ندارم، لطفا مزاحم نشوید!
این شکست عاطفی موجب شد دخترم نسنجیده ما را مقصر این شکست عشقی بداند، در حالی که آن پسر فقط با چربزبانی به دنبال هوسرانی بود. بعد از این ماجرا روزی لادن با یک سگ پشمالو وارد خانه شد و ادعا کرد میخواهد آن سگ را در خانه نگهداری کند. این رفتار او موجب شد دخترانم و بستگان نزدیکم با ما قطع رابطه کنند چراکه آنها نمیتوانستند با این فرهنگ زندگی کنند.
من مجبور بودم با رفتارهای دخترم کنار بیایم، اما کار به جایی رسید که پای او به خانه مجردی ۲ نفر از دوستانش باز شد که هیچ قید و بند اخلاقی نداشتند و عامل بدبختی لادن شدند. یکی از همین دوستانش از او خواسته بود عکسهای بسیار زننده و شرمآوری از خودش بگیرد و آنها را در فضای مجازی به اشتراک بگذارد. آنها آنقدر از زیباییهای ظاهری دخترم تعریف و تمجید کرده بودند که او هم تحت تاثیر همین حرفها چنین رفتار زشتی را مرتکب شد و این تصاویر را در فضای مجازی منتشر کرد.
از آن روز به بعد هیچکدام از اطرافیانم به خاطر این رسوایی و آبروریزی به خانه ما نیامدند و از شدت شرم حتی لادن را جزء فامیل خودشان نمیدانستند. اکنون نیز حدود یک هفته است از منزل فرار کرده و من هیچ اطلاعی از او نداشتم تا اینکه از کلانتری تماس گرفتند و من او را در اینجا دیدم.
با توجه به حساسیت این پرونده، مشاورههای روانشناختی توسط کارشناسان اجتماعی در حالی با راهنماییهای سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) آغاز شد که دختر ۲۰ ساله در جریان عواقب فرار از منزل و سرنوشت دخترانی قرار گرفت که پس از فرار به دام باندهای تبهکاری و فساد افتادهاند و آینده خود را نابود کردهاند.
منبع: خراسان
tags # اخبار حوادث سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غولپیکر چینی از پورشه هم گرانتر است! قارچهای زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست میدهند، چه حسی است؟